کد مطلب:225976 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:256

ولادت و اسم و لقب و کنیت
بدانكه در تاریخ ولادت آن جناب اختلافست و اشهر آن است كه در یازدهم ذی القعده سنه صد و چهل و هشت در مدینه ی مشرفه متولد شده و بعضی یازدهم ذی الحجه سنه صد و پنجاه و سه گفته اند كه بعد از وفات حضرت صادق علیه السلام بوده به پنج سال، و موافق روایت اول كه اشهر است ولادت آن حضرت بعد از وفات حضرت صادق علیه السلام بوده به ایام قلیلی و حضرت صادق علیه السلام آرزو داشت كه آن جناب را درك كند چه آنكه از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام روایت شده كه می فرمود شنیدم از پدرم جعفر بن محمد علیه السلام كه مكرر به من می فرمود كه عالم آل محمد علیهم السلام در صلب تو است و كاشكی من او را درك می كردم پس به درستی او هم نام امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.

شیخ صدوق روایت كرده از یزید بن سلیط كه گفت ملاقات كردم حضرت صادق علیه السلام را در راه مكه و ما جماعتی بودیم، گفتم به او پدر و مادرم فدای تو باد، شما امامان پاكید و مرگ چیزی است كه هیچ كس را از آن گریزی نیست پس با من چیزی بگو تا برسانم به واپس ماندگان خود حضرت فرمود آری اینها فرزندان منند و این بزرگ ایشان است و اشاره كرد به پسرش موسی علیه السلام و در او است علم و حلم و فهم و جود و معرفت به آنچه محتاجند مردم به آن در آنچه



[ صفحه 456]



اختلاف می كنند در امر دین خود، و در او است خلق و حسن جوار [1] ، و او دری است از درهای خداوند تعالی و در او صفتی است بهتر از اینها، پس گفتم پدر و مادرم فدای تو باد آن صفت چیست؟ فرمود بیرون می آورد خدای عزوجل از او دادرس و فریادرس این امت را و نور و فهم و حكم این امت را، بهتر زائیده شده و بهتر نورسیده، محفوظ می دارد به او خدای تعالی خونها را و اصلاح می كند به او میان مردم نزاعها را و انضمام می دهد به او پراكنده را و التیام می دهد به او شكسته را و می پوشاند به او برهنه را و سیر می كند به او گرسنه را و ایمن می سازد به او ترسان را و فرود می آورد به او باران را و مطیع و فرمانبردار او شوند بندگان، بهترین مردم باشد در هر حال، چه در حال كهولت و میانسالگی و چه در حال كودكی و جوانی، سیادت پیدا می كند به سبب او عشیره ی او پیش از رسیدنش به بلوغ، سخن او حكمت است و خاموشی او علم است، بیان می كند برای مردم آنچه را كه اختلافست در آن. الخ.

علامه ی مجلسی ره در جلاء العیون در احوال حضرت امام رضا علیه السلام فرموده: اسم شریف آن حضرت علی و كنیت آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین القاب آن حضرت رضا است، و صابر و فاضل و رضی و وفی و قرة اعین المؤمنین و غیظ الملحدین نیز می گفتند.

ابن بابویه به سند حسن از بزنطی روایت كرده است كه به خدمت امام محمد تقی علیه السلام عرض كردم كه گروهی از مخالفان شما گمان می كنند كه والد بزرگوار شما را مأمون ملقب به رضا گردانید در وقتی كه آن حضرت را برای ولایت عهد خود اختیار كرد، حضرت فرمود به خدا سوگند كه دروغ می گویند بلكه حق تعالی او را به رضا مسمی گردانید برای آنكه پسندیده ی خدا بود در آسمان، و رسول خدا و ائمه ی هدی علیهم السلام در زمین از او خوشنود بودند و او را برای امامت پسندیدند، گفتم آیا همه پدران گذشته ی تو پسندیده ی خدا و رسول و ائمه علیهم السلام



[ صفحه 457]



نبودند؟ گفت بلی، گفتم پس به چه سبب او را در میان ایشان به این لقب گرامی مخصوص گردانیدند؟ گفت برای آنكه مخالفان و دشمنان او را پسندیدند و از او راضی بودند چنانچه موافقان و دوستان از او خوشنود بودند، و اتفاق دوست و دشمن بر خوشنودی از او مخصوص آن حضرت بود پس به این سبب او را به این اسم مخصوص گردانیدند.

و ایضا به سند معتبر از سلیمان بن حفص روایت كرده است كه حضرت امام موسی علیه السلام پیوسته فرزند پسندیده ی خود را رضا می نامید و می فرمود كه بخوانید فرزند مرا رضا و گفتم به فرزند خود رضا، و چون با آن حضرت خطاب می كرد آن حضرت را ابوالحسن می نامید، پدر آن حضرت موسی بن جعفر علیه السلام بود و مادر آن حضرت ام ولدی بود كه او را تكتم و نجمه و اروی و سكن و سمانة و ام البنین می نامیدند، و بعضی خیزران و صقر و شقراء نیز گفته اند.

و ابن بابویه به سند معتبر از علی بن میثم روایت كرده است كه حمیده مادر امام موسی علیه السلام كه از جمله ی اشراف و بزرگان عجم بود، كنیزی خرید و او را به تكتم مسمی گردانید، و آن جاریه ی سعادتمند بهترین زنان بود در عقل و دین و حیا و خاتون خود حمیده را بسیار تعظیم می نمود، و از روزی كه او را خرید هرگز نزد او نمی نشست برای تعظیم و اجلال او پس حمیده روزی با حضرت امام موسی علیه السلام گفت ای فرزند گرامی، تكتم جاریه ایست كه من از او بهتر ندیده ام در زیركی و محاسن اخلاق، و می دانم هر نسلی كه از او به وجود آید پاكیزه و مطهر خواهد بود، و او را به تو می بخشم و از تو التماس می كنم كه رعایت حرمت او بنمائی. چون حضرت امام رضا علیه السلام از او به وجود آمد او را به طاهره مسمی گردانید. و حضرت امام رضا علیه السلام شیر بسیار می آشامید، روزی طاهره گفت كه مرضعه ی دیگر بهم رسانند كه مرا یاری كند گفتند مگر شیر تو كمی می كند، گفت دروغ نمی توانم گفت به خدا سوگند كه شیر من كم نیست و لكن نوافل و اورادی كه پیشتر داشتم به آنها عادت كرده بودم به سبب شیر دادن كم شده



[ صفحه 458]



است و به این سبب معاون می خواهم كه اوراد خود را ترك ننمایم.

و به سند معتبر دیگر روایت كرده است كه چون حمیده نجمه مادر امام رضا علیه السلام را خرید شبی حضرت رسالت صلی الله علیه و آله را در خواب دید و آن حضرت با او گفت كه ای حمیده نجمه را به فرزند خود موسی تملیك نما كه از او فرزندی به هم خواهد رسید كه بهترین اهل زمین باشد و به این سبب حمیده نجمه را به آن حضرت بخشید و او باكره بود. و ایضا به سند معتبر از هشام روایت كرده است كه گفت روزی حضرت امام موسی علیه السلام از من پرسید كه آیا خبر داری كه كسی از برده فروشان مغرب آمده باشد گفتم نه، حضرت فرمود كه بلكه آمده است بیا تا برویم به نزد او، پس حضرت سوار شد و من در خدمت آن حضرت سوار شدم چون به محل معهود رسیدیم دیدیم كه مردی از تجار مغرب آمده است و كنیزان و غلامان بسیار آورده است، حضرت فرمود كه كنیزان خود را بر ما عرضه كن، او نه كنیز بیرون آورد و هر یك را حضرت می فرمود كه نمی خواهم پس فرمود كه دیگر بیاور گفت دیگر كنیزی ندارم، حضرت فرمود كه داری و باید كه بیاوری گفت به خدا سوگند كه ندارم مگر یك جاریه ی بیمار، حضرت فرمود كه او را بیاور چون او مضایقه كرد حضرت مراجعت كرده روز دیگر مرا به نزد او فرستاد و فرمود كه به هر قیمت كه بگوید آن جاریه ی بیمار را برای من خریداری كن و به نزد من آور، چون رفتم و آن كنیزك را طلب كردم قیمت بسیاری برای او گفت، گفتم من به این قیمت خریدم گفت من نیز فروختم ولیكن مرا خبر ده كه آن مردكی بود كه دیروز با تو همراه بود گفتم مردیست از بنی هاشم گفت از كدام سلسله ی بنی هاشم گفتم بیش از این نمی دانم، گفت بدانكه من این كنیزك را از اقصای بلاد مغرب خریدم، روزی زنی از اهل كتاب كه این كنیزك را با من دید پرسید كه این را از كجا آورده ی گفتم این را برای خود خریده ام گفت سزاوار نیست كه این كنیز نزد مانند تو كسی باشد و می باید كه این كنیز نزد بهترین اهل زمین باشد و چون به تصرف او درآید بعد از اندك زمانی پسری از او به وجود آید كه اهل مشرق و مغرب او را اطاعت كنند پس بعد از اندك وقتی حضرت امام رضا علیه السلام از



[ صفحه 459]



او به وجود آمد.

و در درالنظیم و اثبات الوصیه است كه حضرت امام موسی علیه السلام فرمود به جماعتی از اصحابش وقتی كه تكتم را خرید به خدا قسم كه من نخریدم این جاریه را مگر به امر خدا و وحی خدا، سؤال كردند از آن حضرت از آن، فرمود در بینی كه من خواب بودم آمد به نزد من جدم و پدرم علیهماالسلام و با ایشان بود شقه ی از حریر پس آن پارچه ی حریر را باز كردند پس آن پیراهنی بود و در آن صورت این جاریه بود پس جد و پدرم با من فرمودند كه ای موسی هر آینه خواهد شد از برای تو از این جاریه بهترین اهل زمین بعد از تو و امر كردند مرا كه هر وقت آن مولود مسعود به دنیا آمد او را علی نام گذارم و گفتند زود است كه خداوند عالم ظاهر كند به او عدل و رأفت و رحمت را پس خوشا به حال كسی كه او را تصدیق كند و وای بر كسی كه او را دشمن دارد و انكار او نماید.

شیخ صدوق به سند معتبر از نجمه مادر آن سرور روایت كرده است كه گفت چون حامله شدم به فرزند بزرگوار خود به هیچ وجه ثقل و حمل در خود احساس نمی كردم و چون به خواب می رفتم صدای تسبیح و تهلیل و تمجید حق تعالی از شكم خود می شنیدم و خائف و ترسان می شدم و چون بیدار می شدم صدائی نمی شنیدم. و چون آن فرزند سعادتمند از من متولد شد دستهای خود را بر زمین گذاشت و سر مطهر خود را به سوی آسمان بلند كرد و لبهای مباركش حركت می كرد و سخنی می گفت كه من نمی فهمیدم، در آن ساعت حضرت امام موسی علیه السلام به نزد من آمد و فرمود كه گوارا باد تو را ای نجمه كرامت پروردگار تو، پس آن فرزند سعادتمند را در جامه ی سفیدی پیچیده و به آن حضرت دادم، حضرت در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و آب فرات طلبید و كامش را به آن آب برداشت پس به دست من داد و فرمود كه بگیر این را كه این بقیه ی خدا است در زمین و حجت خدا است بعد از من.

و ابن بابویه به سند معتبر از محمد بن زیاد روایت كرده است كه گفت از حضرت امام موسی علیه السلام شنیدم در روزی كه حضرت امام رضا علیه السلام



[ صفحه 460]



متولد شد می فرمود كه این فرزند من ختنه كرده و پاك و پاكیزه متولد شد و جمیع ائمه چنین متولد می شوند و لیكن ما تیغی بر موضع ختنه ی ایشان می گردانیم از برای متابعت سنت. نقش خاتم آن حضرت ما شاء الله لا قوة الا بالله، و به روایتی دیگر حسبی الله بوده.

فقیر گوید كه این دو روایت منافات با هم ندارد زیرا كه آن حضرت را دو انگشتر بوده یكی از خودش و دیگری از پدرش به وی رسیده بود چنانچه شیخ كلینی روایت كرده از موسی بن عبدالرحمن كه گفت سؤال كردم از حضرت ابوالحسن الرضا علیه السلام از نقش انگشترش و انگشتر پدرش فرمود نقش انگشتر من ما شاء الله لا قوة الا بالله است و نقش انگشتر پدرم حسبی الله است، و این انگشتر همانست كه من در انگشتم می كنم.



[ صفحه 461]




[1] در بعضي نسخه ها حسن جواب است.